وبلاگ شخصی عباس واعظ (بردخون)

ساخت وبلاگ
 روزی یک یهودی به سید اوصیا و وارث انبیاء حضرت علی (علیه السلام) گفت: چه شده شما (مسلمانان) را که هنوز بیست و پنج سال از رحلت پیامبرتان نگذشته بود که با یکدیگر جنگ و کشتار کردید؟ امام علی (علیه السلام) فرمود: و اما شما که هنوز رطوبت پاهایتان (که از رود نیل گذشتید) خشک نشده بود، گفتید: یا موسی اجعل لنا الها کما لهم آلهه**اعراف/ 138. ***یعنی: ای موسی! همان طور که آنان را خدایانی است برای ما هم خدایی بساز** مکالمه قرآنی 1/ 33 به نقل از: الاقتباس 2/ 37 بی حب علی بود وجودت به جوی                       بی مهر علی مایه سودت به جوی بالله که اگر علی امامت نبود                              صد قبله و محراب سجودت به جوی وبلاگ شخصی عباس واعظ (بردخون)...
ما را در سایت وبلاگ شخصی عباس واعظ (بردخون) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abbasvaezo بازدید : 240 تاريخ : جمعه 26 آذر 1395 ساعت: 8:14

 ﻣﺮﺣﻮﻡ ﻗﻄﺐ ﺍﻟﺪّﻳﻦ ﺭﺍﻭﻧﺪﻯ ﺭﺿﻮﺍﻥ ﺍﻟﻠّﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﺯ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﺒﺪﺍﻟﻌﻈﻴﻢ ﺣﺴﻨﻰ ﺳﻠﺎﻡ ﺍﻟﻠّﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﺣﻜﺎﻳﺖ ﻛﻨﺪ:ﺭﻭﺯﻯ ﺍﺯ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﻯ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﻣﺎﻡ ﻣﺤﻤّﺪ ﺟﻮﺍﺩ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻧﻮﺷﺘﻢ ﻭ ﺳﺆ ﺍﻝ ﻛﺮﺩﻡ: ﺣﻀﺮﺕ ﺫﻭﺍﻟﻜﻔﻞ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ - ﻛﻪ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺍﻟﻬﻰ ﺍﺳﺖ - ﻧﺎﻣﺶ ﭼﻪ ﻣﻰ ﺑﺎﺷﺪ؟ﻭ ﺁﻳﺎ ﺍﻭ ﺍﺯ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮﺍﻥ ﻣﺮﺳﻞ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ؟ ﺍﻣﺎﻡ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺏ ﻧﺎﻣﻪ، ﭼﻨﻴﻦ ﻣﺮﻗﻮﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﺘﻌﺎﻝ ﺻﺪ ﻭ ﺑﻴﺴﺖ ﻭ ﭼﻬﺎﺭ ﻫﺰﺍﺭ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﺭﺷﺎﺩ ﻭ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﺶ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﻛﻪ ﺳﻴﺼﺪ ﻭ ﺳﻴﺰﺩﻩ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ‌ﻫﺎ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺍﻥ ﻣﺮﺳﻞ ﺑﻮﺩﻧﺪ.ﻭ ﺣﻀﺮﺕ ﺫﻭﺍﻟﻜﻔﻞ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻧﻴﺰ ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺍﻥ ﻣﺮﺳﻞ ﺍﻟﻬﻰ ﺑﻮﺩ، ﻛﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻣﺒﻌﻮﺙ ﺷﺪ ﻭ ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ ﺣﻀﺮﺕ ﺩﺍﻭﻭﺩ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺑﺪﻭﻥ ﺑﻴّﻨﻪ ﻭ ﺑﺮﻫﺎﻥ ﺩﺭ ﺑﻴﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻭ ﺣﻜﻢ ﻓﺮﻣﺎﺋﻰ ﻣﻰ ﻛﺮﺩ ﻭ ﻫﻴﭻ ﮔﺎﻩ ﻏﻀﺒﻨﺎﻙ ﻧﻤﻰ ﮔﺸﺖ ﻣﮕﺮ ﺁﻥ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺟﻬﺖ ﺭﺿﺎﻯ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺳﺒﺤﺎﻥ ﺑﻮﺩﻩ ﺑﺎﺷﺪ. ﺳﭙﺲ ﺍﻣﺎﻡ ﺟﻮﺍﺩ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺩﺭ ﭘﺎﻳﺎﻥ ﻧﺎﻣﻪ ﻣﺮﻗﻮﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻧﺎﻡ ﺣﻀﺮﺕ ﺫﻭﺍﻟﻜﻔﻞ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ، (ﻋﻮﻳﺪﻳﺎ) ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﺍﻭ ﻫﻤﺎﻥ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﻯ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻧﺎﻣﺶ ﺩﺭ ﺿﻤﻦ ﺁﻳﻪ ﺍﻯ ﺍﺯ ﺁﻳﺎﺕ ﺷﺮﻳﻔﻪ ﻗﺮﺁﻥ ﻣﻄﺮﺡ ﮔﺮﺩﻳﺪﻩ ﺍﺳﺖ:ﻭَﺍﺫْﻛُﺮْ ﺇ ﺳْﻤﺎﻋﻴﻞَ ﻭَﺍﻟْﻴَﺴَﻊَ ﻭَ ﺫَﺍﻟْﻜِﻔْﻞِ ﻭَ ﻛُﻞﱡﱡ ﻣِﻦَ ﺍﻟﺎْ ﺧْﻴﺎﺭِ. (۱)ﻳﻌﻨﻰ ؛ ﺑﻪ ﻳﺎﺩ ﺁﻭﺭ ﺍﻯ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ! ﭘ وبلاگ شخصی عباس واعظ (بردخون)...
ما را در سایت وبلاگ شخصی عباس واعظ (بردخون) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abbasvaezo بازدید : 214 تاريخ : جمعه 26 آذر 1395 ساعت: 8:14

  لقمان حکیم که از بیهوده گویی خواجه سخت ناراحت بود، به دنبال فرصت بود که او را بیدار کند.روزی مهمانی گرامی بر خواجه وارد شد. به لقمان گفت: که گوسفندی ذبح کند و از بهترین اعضای آن غذایی مطبوع درست کند.لقمان از زبان و دل گوسفند غذایی درست کرد و بر سفره گذاشت.روز دیگر خواجه گفت: گوسفندی را ذبح کن و از بدترین اعضای آن غذایی درست کند. این بار نیز غذایی از دل و زبان گوسفند آماده کرد.خواجه از کار او متحیر شد، پرسید: چگونه است که این دو عضو، هم بهترین و هم بدترین اعضا هستند؟لقمان گفت: ای خواجه! دل و زبان، مؤثرترین اعضا در سعادت و شقاوت هستند؛ چنان چه دل را منبع فیض نور گردانی و زبان را در راه نشر معرفت و اصلاح بین مردم در آوری، بهترین اعضا و هرگاه دل به ظلمت فرو رود و کانون کینه و عناد گردد و زبان به غیبت و فتنه انگیزی آلوده شود از بدترین اعضا خواهند بود.خواجه از این سخن پند گرفت و از آن پس به اصلاح خویش بر آمد. حکایت های امر به معروف و نهی از منکر، ص 149. تا مرد سخن نگفته باشد - عیب و هنرش نهفته باشد  وبلاگ شخصی عباس واعظ (بردخون)...
ما را در سایت وبلاگ شخصی عباس واعظ (بردخون) دنبال می کنید

برچسب : بهترین و بدترین گروه خونی,بهترین و بدترین مناطق تهران,بهترین و بدترین مزاج, نویسنده : abbasvaezo بازدید : 245 تاريخ : جمعه 26 آذر 1395 ساعت: 8:14

    ستاره‌ای بدرخشید و ماه مجلس شد دل رمیده ما را رفیق و مونس شد     نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت به غمزه مساله آموز صد مدرس شد   به بوی او دل بیمار عاشقان چو صبا فدای عارض نسرین و چشم نرگس شد   به صدر مصطبه‌ام می‌نشاند اکنون دوست گدای شهر نگه کن که میر مجلس شد   خیال آب خضر بست و جام اسکندر به جرعه نوشی سلطان ابوالفوارس شد   طربسرای محبت کنون شود معمور که طاق ابروی یار منش مهندس شد   لب از ترشح می پاک کن برای خدا که خاطرم به هزاران گنه موسوس شد   کرشمه تو شرابی به عاشقان پیمود که علم بی‌خبر افتاد و عقل بی‌حس شد   چو زر عزیز وجود است نظم من آری قبول دولتیان کیمیای این مس شد   ز راه میکده یاران عنان بگردانید چرا که حافظ از این راه رفت و مفلس شد وبلاگ شخصی عباس واعظ (بردخون)...
ما را در سایت وبلاگ شخصی عباس واعظ (بردخون) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abbasvaezo بازدید : 253 تاريخ : جمعه 26 آذر 1395 ساعت: 8:14